بصیرت عاشورا

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

روایت است وقتی در سماوات وحی شد که ما یکی از شما را بیرون میکنیم ، وحشت در سرتاسر ملائکه و عالم ملکوت افتاد،سراسر ملکوت به اضطراب افتادند. لذا ملائکه دوتا دوتا ، سه تا سه تا به هم میرسیدند و با هم عهد می بستند که بالاخره بین ما دوتا یا من هستم یا تو هستی و یا هیچ کداممان نیست. اگر هیچ کداممان نبودیم که الحمدلله و اگر من باشم و از درگاه خداوند رانده شدم،من را شفاعت کنید. همه با هم عهد و پیمان بستند. روایت دارد تنها کسی که با هیچ کس عهد و پیمان نبست همین ابلیس بود. گفت:ما که نیستیم. حال با چه تضمینی این حرف را زد؟

من کسی هستم که شش هزار سال یک ذکرم طول کشیده است،مگر می شود که من از درگاه خداوند رانده شوم؟

۱۰ نظر ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۱۹
مصطفی گرجی