بصیرت عاشورا

ولایت گریزی

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۵۱ ق.ظ

پس از سخنان مهم مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان که مرتبط با حوادث و بی اخلاقی های صورت گرفته در جلسه استیضاح وزیر کار و امور اجتماعی بود،مطلبی در فضای مجازی با تیتر جالب و معنادار "ولایت پذیری یا ظلم ستیزی" خواندم. بعد از مطالعه ی آن که تیتر و عنوانش لبّ مطلب و کلام را به خواننده می رساند ، سعی کردم نه به عنوان جواب به مطلب مذکور ، بلکه ذکر چند نکته به خود و تمام دوستان و کسانی که این مطلب را می خوانند گوشزد کنم. زیرا فتنه و انحراف در کمین هر شخص و گروهی نشسته است تا آنها را همراه خود به چاه ضلال فرو بَرَد.

ولایت و امامت اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریت های جامعه که از ضعف ها و شهوات و نخوت (تکبر) و فزون طلبی انسانی سرچشمه می گیرد می باشد. امامت و ولایت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنین است. امام است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین دفاع کند و با حکمت و اندرز و حجتِ رسا مردم را به طریق پروردگار دعوت نماید.امام است که به معنای اَتّم کلمه مقابل ضعف ها ، فزون طلبی ها ، زیاده خواهی ها و ظلمِ ظالمان می ایستد. با ولایت است که حق و باطل از هم تمیز داده می شود. ولایت است که ظالم و ظلم ِ او را مشخص می کند. و همین طور خوبی ها و بدی های تمام شئونات زندگی با قدم در این مسیر روشن قابل تشخیص است.

حال در برخورد با مقوله ی ولایت به دو مسئله ی "ولایت پذیری" و "ولایت گریزی" می رسیم.

ولایت گریزی

شأن و جایگاه ولایت این است که قدرت ها را کنترل می کند.به همین دلیل معمولا کسانی ولایت گریز می شوند که مقام یا منصبی دارند و در جایی از قدرت مشغول هستند (می توان گفت؛خواص). مقامات سیاسی،اجتماعی،مالی،علمی و ... بیشترین استعداد ضدیت یا گریز از ولایت را دارا هستند و به نوعی بستر مخالفت برای ایشان بیشتر فراهم است.

گروهی از این دست معمولا ولایت گریزی پنهان دارند . یعنی با توجه به شرایط و جوّ ،پذیرای ولایت هستند،اما در هنگام امتحان،ولایت گریزی (یا ولایت ناپذیری) خود را نشان می دهند و گاهی که فرصت مهیّا شود دست به خرابکاری می زنند. مانند کسانی که با توجه به شرایط و اینکه راهی برای نپذیرفتن نداشتند،ولایت پیامبر(ص) را پذیرفتند. اما وقتی شرایط فراهم شد مخالفت های خود را با اسلام و پیامبر(ص) و جانشین آن حضرت ابراز کردند.

گروه دیگر کسانی هستند که به قطع یقین نمیشود گفت که اینها از ابتدا ولایت گریز بودند و با توجه شرایط ولایت پذیر شدند. زیرا ایمان با توجه به دشمنیِ نفس و شیطان از دست رفتنی است و برخی که ایمان ناپایدار دارند و ایمانشان سطحی است،با گذشت زمان و عوامل گوناگون کم کم از ولایت فاصله می گیرند.

ایشان در برخورد با برخی عوامل و حوادث و در کلام واضح تر در برخورد با برخی احکام ولایت بر این باورند که درک و فهم شان بالاتر و در نهایت ولایت دچار اشتباه شده است. اما متأسفانه غافل از این مسئله مبرهن و روشن هستند و آن اینکه ایشان ابعاد محدودی از مسائل را در نظر دارند و ممکن است این دید با حبّ و تعصب شخصی همراه باشد و در مقابل ولایت تمام جوانب امر را در نظر دارد .

به منظور شرح این موضوع بهتر است که به تاریخ بنگریم و در ادامه به برخی از حوادث مرتبط با این موضوع می پردازیم.

در تاریخ طبری و إبن أثیر آمده است که : در آخرین روزهای حیات رسول خدا (ص) در محرم سال یازدهم ، پیامبر (ص) دستور داد سپاهی از سربازان را برای جنگ با رومیان آماده ساختند و فرماندهی آن را به اُسامه بن زید که عمرش در آن وقت هجده سال بود،سپردند . و در میان سربازان ، چند تن از شخصیت های مهاجرین و انصار مانند خلیفه ی اول و دوم و ابوعبیده و دیگر بزرگان اصحاب را بسیج نمود. بعضی از افراد در فرماندهی اُسامه شک کردند و گفتند چگونه یک جوان بر ما ریاست کند در حالی که هنوز موی صورتش سبز نشده! و به نوعی به این حکم طعنه زده و مسخره کردند. به قدری انتقاد کردند و سخنان درشت گفتند که پیامبر(ص) بسیار متأثر و عصبانی شدند. پیامبر (ص) در حالی که تب داشتند و سر مبارک خود را بسته بودند،بر روی منبر رفتند و پس از حمد خدا فرمودند:ای مردم چه سخنانی است که از شما در مورد امارت دادن به اُسامه می شنوم؟به خدا قسم او شایسته ریاست و فرماندهی است و سپس فرمودند خدا لعنت کند کسی را که از این سپاه سرپیچی کند.

شاید در نگاه اول این به ذهن برسد که فرماندهی جوان هجده ساله برسپاهی که قصد جنگ با دشمنی سرسخت دارد آن هم در میان بزرگان و با تجربگان و فرماندهان ، کاری اشتباه است. ولایت گریزی یا ولایت گریزی پنهان اینجا خود را نمایان میکند. هنگامی که دستور توسط ولیّ خدا صادر شد میبایست تسلیم آن امر بود. در اینجا بزرگان از روی تکبر و همان غفلتی که ذکر کردیم(خیال درک بالاتر از ولایت) ولایت گریزی شان را آشکار کردند و حاضر به پذیرش فرماندهی جوان هجده ساله نشدند.

پس از آنکه امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد،نادانان و نا آگاهان با زبان مختلف حضرت را نکوهش می کردند. افرادی که از اصحاب هم بودند به در خانه امام (ع) می آمدند و از همان بالای مرکب،حضرت را -نعوذ بالله- مذّل المومنین خطاب می کردند و می گفتند شما با صلح، مومنین را خوار کردید و تسلیم معاویه نمودید.(اینجا باز هم خیال اینکه درک بالاتری از امام دارند مشاهده می شود) امام حسن(ع) در برابر این اعتراض ها و ملامت ها جمله ای را خطاب به آنان می فرمودند و آن این است که: "ما تدری لعلّه فتنه لکم و متاع الی حین". چه می دانی و از کجا می دانی ،شاید این آزمونی برای شماست. حضرت می خواهند به ایشان این را برسانند که شما از فلسفه کار اطلاع ندارید و پیشروی اسلام از این راه میسّر است. اما متأسفانه نظر و دید خود را مقدّم بر امام می دانستند و البته این نکته قابل ذکر است که برخی از همین افراد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا تنها گذاشتند.

بعد از مرگ خلیفه ی سوم،مردم آمدند و اصرار کردند که علی (ع) به عنوان خلیفه ی مسلمین انتخاب شود. اما حضرت قبول نمیکرد.اصرار مردم زیاد شد.بزرگان،صحابه قدیمی و روسا و همه و همه گفتند نه. علی بن ابیطالب باید باشد و غیر از او کسی نمیتواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمودند پس به مسجد برویم. امام (ع) روی منبر رفتند و خطبه خواندند و در این سخنرانی حرف خود را بیلن کردند. امیرالمومنین فرمودند:اموالی که تا امروز افراد برگزیده و محترم بی جا و به ناحق تصرف کرده اند،هرجا من به این اموال دست پیدا کنم اینها را به بیت المال برمیگردانم.حتی اگر ببینم مهر زن هایتان قرار داده اید به بیت المال برمیگردانم.مردم و بزرگان بدانند که این روش من است.اشخاص با نفوذ و خواصی که می داتستند مخاطب واقعی این سخنان هستند جلسه گذاشتند و گفتند که این چه کاری است و مخالفت خود را ابراز کردند.ولیدبن عقبه و طلحه و زبیر از این دست بودند. ولید که والی کوفه بود از جا بلند شد و گفت یا علی!بیعت ما با شما شرط دارد. شرط ما این است که به پول های ما دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل کاری نداشته باشی.طلحه و زبیر هم که بر خلاف ولید –که از تازه مسلمان ها بود- از بزرگان و قدیمی های آن روز اسلام بودند،خدمت حضرت آمدند و گله کردند و گفتند تو مارا با دیگران در بیت المال یکسان کردی.این چه وضعی است؟ما بودیم که اسلام را پیش بردیم.ما در اسلام شمشیر زدیم.امام علی (ع) فرمودند:پیامبر(ص) هم قبل از من چنین کرد و من هم می خواهم روش پیامبر(ص) را ادامه دهم.

همانطور که میبینیم هم ولید که از تازه مسلمان ها است و هم طلحه و زبیر که از سابقه داران بودند ولایت را تا جایی قبول داشتند که خود دوست دارند و ضرری به منافعشان نزند و جایگاه مادی شان را به خطر نیندازد.فاصله گرفتن این افراد از ولایت تا جایی پیش رفت که در برابر امام(ع) شمشیر کشیدند و به جنگ با ولیّ خدا رفتند.

 تمام بدبختی های کسانی که از مسیر ولایت فاصله گرفتند(آنطور که ذکر شد) در دو رخداد اول از تکبر و بالاتر پنداشتن درک خود از درک ولایت و در مورد سوم پذیرفتن ولایت تا جایی که ضرری به منافع نرسد،نشأت می گیرد.

بودند و هستند کسانی که در انقلاب اسلامی ما با ولایت گریزی آشکار و پنهان ، خود را در چاه گمراهی مخالفت با ولی انداختند و عاقبت امرشان شد آنچه شد. این روزها هم به خوبی شاهد این موضوع هستیم که آنهایی که ادعای سپر ولایت بودن می کردند و معتقد بودند که آمده اند تا تیرهایی که به سوی ولایت نشانه رفته،به ما بخورد ، چگونه روز به روز بر طبل ولایت گریزی می کوبند.

باشد که ما نگاهِ از روی حبّ و تعصب به افراد و گروه ها را کنار بگذاریم و ملاک و معیارمان در این راه پر خطر ، فقط و فقط ولایت باشد،ولایـــــــــــــــت.

لینک مطلب منتشر شده در خبرگزاری دانشجویان ایران

http://www.iusnews.ir/?pageid=177795

۹۱/۱۲/۲۱
مصطفی گرجی

لبیک  (۳۴)

۲۲ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۱۸ مصطفی روحی
تاریخ نشان داد آنانی که ولایت گریز شدند عاقبت خوشی را تجربه نکرده اند ! عاقبت شان شد جهنم !
جهنم نوش جان عناد ورزانی که در مقابل ولایت ایستاده اند و می خواهند بایستند !
سلام ...
با مصطفی موافقم !
۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۸ علی تنکابنی
سلام، آقا مصطفی از وبسایت شما بازدید و از آشنایی با این پایگاه خوشحالم. اگر تمایل به تبادل لیک دارید باعث خوشحالی و افتخار ماست./ یاعلی
۲۲ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۵۷ صادق صداقت
سلام
خوب گفتی
انحراف از اصل ولایت .که پس از رحلت پیامبر باغصب خلافت وجانشینی حضرت علی صورت گرفت،اولین انحرافی بود که در جامعه اسلامی پدیدار شد وزمینه ساز دیگر انحرافات گردید.خوشبختانه امروز باعبرت از تاریخ سنگ محک مردم، ولایت است.آنها افراد را با ولایت می سنجند و اگر کسی مطیع ولایت نباشد در بین مردم جایگاهی نخواهد داشت.
یا علی برادر
۲۳ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۲۲ جعفر حسن خانی
بنده هم اون مطلب اون دوست محترم رو خوندم.
متنتان پاسخ خوبی بود.
مضاف بر اینکه از منظر روانشناسی کسانی که با احساس صرف از چیزی و یا جریانی حمایت می کنند مکانیزم دفاعی قویی دارد لذا با اولین چالش و نقد جدی بر چیز یا جریان مورد علاقشون مکانیزم دفاع فعال میشه و با توجه به اینکه متشرع هم هستند سعی می کنند منطق سازی شرعی کنند تا عملکرد چیز یا جریان مورد علاقه شان و رفتار مدافعانه خودشان را توجیه کنند. البته نوعا این منطق ها سوراخ های زیادی دارند. در کل این گونه افراد ابناء الدلیل نیستند.

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
۲۴ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۱۰ فاطمه سادات
سلام
عالی بود !
ان شالله که ما جزء این دسته نباشیم ونشویم !
التماس دعا
یاعلی
سلام.اگه دوست دارید تو طرح دسته جمعی که تو وبم گذاشتم شرکت کنید بسم الله... منتظرتون هستم.
پست ثابت 2
سلام مصطفی جان
تخصص بخوره توی سرمون
ما نوکر شما و هر چه بچه با صفا هستم،بی انصاف خودت مطلب به این خوبی نوشتی بعد به من می گی تخصصی می نویسی؟!
به دوستان سلام برسون و سال نو رو هم پیشاپیش بهت تبریک می گم
پاسخ:
سلام
یاحق
۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۲۳ فائزه سعادتمند
برا اولین بار بعد اتفاقات 22بهمن قم باورم شد ولایت مداری گاهی چقدر سخت میشه...
(اونجا که حضرت آقا فرمودن برخی ها رو با عنوان بی بصیرت و...نخوانید)
۲۷ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۱۲ نرگس روزبهانی
سلام
خبربزرگی دارم
اولین اپ داستانیم رو تو وبم گذاشتم
البته اولین قصه ام نیست
با نظر بیایید که پشیمون نشم
یاعلی
سلام دوست عزیز
انشالله موفق باشید.
باسپاس
سلام وبلاگتان جالب بود
خوشحال می شوم اگه به بنده هم سری بزنید
باشد که مقبول افتد
التماس دعا یاعلی
۰۴ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۵۵ سید محمد رضی زاده
موسم بهار رسیده
چه بهاری!
زنده باد بهار
عجیب شعاری..!
بسیار عالی بود.
ممنون
التماس دعا
یا علی...
خمینی مصوم نبود و اشتباه هم داشت + دانلود
----------------------------------------------------------------
اعراب با ما چه کردند
اعراب به ما آموختند که آنچه را که می‌خوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته می‌شود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمه‌ی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه می‌شمارند و انسان را با کلمه‌ی «تن» می‌شمارند؟ شما پنج تن آل عبا و هفتادو دو تن صحرای کربلا را به خوبی می‌شناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان می‌باشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن می‌گوید. آیا بیشتر از این می‌شود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمی‌فهمد که به کسانی احترام می‌گذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته‌اند و هنوز با استفاده‌ی همین کلمات به ریشش می‌خندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز می‌شمارند» و …

بنظرتون اینا درسته یا اشتباه؟
http://sandiskhor.blog.ir/
پاسخ:
سلام
درست
اما به چه چیزی دست یافتند...؟
۰۸ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۳۸ روایت شیدایی
سلام
به روزیم تشریف بیارید
سلام
با "باز خوانی یک نامه" به روزم
اگر ادرس فلش پیام امام خامنه ای به اسرائیل رو خواستید در بخش نظراتش بگید بفرستم براتون
تبادل لوگو؟ تبادل لینک؟
یا زهرا(س)
سلام اخوی خسته نباشی.
ازطریق وب روح الله گودری فهمیدم که دستی بر قلم داری انشالله همیشه مفید باشی راستی یه کم مطلبت طولانی بود و خب میدونی که الان معمولا سریع صفحات وب باز میشه و بسته میشه و کسی حال خوندن مطلب طولانی رو نداره ببخشید البته که تو اولین نظرم انقد رک انتقاد کردم چون دوستتون دارم گفتم . راستی یه نگاهی هم اون پاییین پایین ها به ما بنداز
یا علی
پاسخ:
سلام برادر
متشکرم
البته موضوع بنده با یه خط و دو خط جمع نمیشه. بهتره که دقایقی بیشتر وقت بذاریم و مطالب را مطالعه کنیم.

التماس دعا
جناب آقای منوچهر متکی نامزد پیشنهادی جبهه پیروان خط امام و رهبری برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و هنوز هم همان وزیر خارجه مقتدر در عرصه های دیپلماسی و آرام در فضای سیاست پرتنش داخلی است.همان فردی که سال ها در جایگاه های مختلف نظام جمهوری اسلامی و در پست های مهم و خطیر ولایتمدارانه پای کار ایستاد و اکنون شایسته ترین فرد برای اعتماد مردم جهت حضور در کسوت ریاست جمهوری است.
پاسخ:
سلام
به نظر بنده اینطور نیست
ولایت به معنای یک ((قوای الهی)) یکی از فضائلی است که اهل
بیت(ع) به خوبان می دهند .
رفتار در قبال ولایت را باید از خوبانی چون سلمان و ابوذر و مالک اشتر و ... یاد گرفت تا رشد کرد
امروز نیز معدود خوبانی هستند که بتوان بهترین رفتار در قبال ولی را از آنها یاد گرفت امثال علامه مصباح .
__ تاکید بر رفتار در قبال ولی است نه جنبه های دیگر _______
با "درد پهلو" "یک پیام؛ چند نکته" "جشن ایرانی کشی" به روزم makin.blog.ir
سلام ممنون بابت نظرتون اما در مورد پستتون تشخص این افراد یعنی کسانی که ولایت پذیرن یا ولایت گریزن اما هر دو یک بیان دارن فقط با بصیرت میسر میشه که تقوا تنها راه رسیدن به بصیرته
آری بهار با غم زهرا خزان شده است
داغی به باغ سینه ی گلها نهان شده است
نوروز در عزای فاطمه مشکی بپوش و بعد
با شیعیان بگو؛ وقت امتحان شده است
ای پرستوی علی مهاجرت مکن
به جان زینبت مسافرت مکن
مرو فاطمه عشق علی
مرو فاطمه یار علی

لبیک الهم لبیک

گفته بودم:
اگر روزی به مدینه روم
با این تربت پاک
از دلدادگی خویش خواهم گفت
واز پروانه های عاشق خواهم سرود
سربر دیوار بقیع خواهم نهاد
گفته بودم:
اگر نگاه مشتاقم به «قبه الخضرا»ی حرم حضرت رسول افتد
اگر ارتفاع گلدسته های حرم نبوی
در قاب دیدگانم قرار گیرد
اگر توفیق حضور در روضه منوره که پاره ای از بهشت است
نصیبم شود
دست ودل از این آستان نخواهم کشید
وچشم از تماشای گنبد سبز مدینه
نخواهم بست
انشاالله سه شنبه هفته بعد 27 عازم سفر حج هستم
دعا کنید حجی با معرفت نصیبم بشه
یاعلی
پاسخ:
سلام
خوشا به سعادتت
التماس  دعا

وبتون زیباست
وقتی آوینی خطر انحرافات خاتمی و سروش را جلو جلو پیش بینی کرد
سلام
با مطلبی به نام " مصباح ستیزی در روز روشن " به روزم
حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است...
با گزارش برنامه هنر هفتم در اندیشه سید مرتضی آوینی به روزم
سلام.
از دوستان گرامی خواهشمندم اگر نظری برای 40 روز بعد برای توسل و مبارزه با نفس خود دارند ارائه دهند....10 روز دیگر زمان 40 روز عاشورا تمام میشود اما اگر خدا بخواهد برای 40 روز آینده علاوه بر عاشورا و یک صفحه قرآن چه چیزی پیشنهاد میدهید؟؟؟؟
توجه:از این به بعد درتمام چهله هایی که قرار است باشما دوستان داشته باشیم همیشه یک صفحه قرآن و عاشورا و آل یس ددر غروب جمعه ها ثابت هست.و چیزهای بعدی که به آن اضافه میشود هر 40 روز تغییر میکند.انشاءالله


سلام.
از دوستان گرامی خواهشمندم اگر نظری برای 40 روز بعد برای توسل و مبارزه با نفس خود دارند ارائه دهند....10 روز دیگر زمان 40 روز عاشورا تمام میشود اما اگر خدا بخواهد برای 40 روز آینده علاوه بر عاشورا و یک صفحه قرآن چه چیزی پیشنهاد میدهید؟؟؟؟
توجه:از این به بعد درتمام چهله هایی که قرار است باشما دوستان داشته باشیم همیشه یک صفحه قرآن و عاشورا و آل یس ددر غروب جمعه ها ثابت هست.و چیزهای بعدی که به آن اضافه میشود هر 40 روز تغییر میکند.انشاءالله


با مطلبی تحت عنوان یادنامه سالک الی الله عزیز خدا به روزم ...
با سلام و تشکر از وبلاگ زیباتون ؛
در صورت ممکن خواستار تبادل لینک و قرار دادن لوگوی ذاکرین ری در وبلاگ شما هستیم. با تشکر
سلام حاج مصطفی
دیگه فکرکنم همین روزا شهید بشی
به ماهم سربزن
با"مواظب باشیم" به روزم
پاسخ:
سلام
ما و شهادت؟
سلام.پیشاپیش عیدتان مبارک.
اموز دومین دوره 40 عاشورا به پایان رسید.
بر اساس نظران دوستان از فردا به مدت 40 روز دعای عهد و استغفار از گناهان روزانه.
*عاشورا و یک صفحه قرآن پابرجاهست.
امام حسین به گردن ما خیلی حق دارن..
اگه موافقی بسم الله..


۲۷ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۴۳ انجمن جلال آل احمد

خدا قوّت...

لبیک

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.